جدول جو
جدول جو

معنی بی عملی - جستجوی لغت در جدول جو

بی عملی(عَ مَ)
عمل نکردن. به گفتار عمل نکردن. کردار نداشتن:
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است.
حافظ.
و رجوع به علم و رجوع به عمل شود، بدون اجازه. بی دستوری: این چیست که میگویی چنین سخنی بی فرمان امیر نگفته باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685). بی فرمان شراب خوردن با غازی و ترکان سخت سهل است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 222). تا بفرمان ما بود نبی بود. رسول خواندمش چون بی فرمان هجرت کرد از خدمت ما یکسو شد (یونس) . (قصص الانبیاء ص 133). رجوع به فرمان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی حالی
تصویر بی حالی
ضعف، سستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی عدیل
تصویر بی عدیل
بی مانند، بی نظیر، بی همتا
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
بی هوشی. بی شعوری. دیوانگی. جنون. (ناظم الاطباء). بی خردی. بی دانشی. حمق: گاو گفت یا آدم چرا می زنی ؟ اگر تو را عقل بودی از بهشت بیرون نکردند. بدین بی عقلی و بی حرمتی که تراست از بهشت بیرون کردند. (قصص الانبیاء ص 23). رجوع به بی عقل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ)
مرکّب از: بی + عمل، بی کردار. که به گفتار خود عمل نکند. که کردار نداشته باشد. بی فعل: عالم بی عمل درخت بی بر. (گلستان)، یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند گفت به زنبور بی عسل. (گلستان باب هشتم)،
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است.
حافظ.
عنان بمیکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن.
حافظ.
و رجوع به عمل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیر عملی
تصویر غیر عملی
ناشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد عملی
تصویر بد عملی
بد کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عقلی
تصویر بی عقلی
نا بخردی خلی کالوسی
فرهنگ لغت هوشیار
فاقد نمک بودن، بیمزه بودن، بی لطفی شکل یا حرکات شخص مقابل ملاحت نمکینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی میلی
تصویر بی میلی
بتکنی بتکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عدیل
تصویر بی عدیل
بینظیر، بی مانند، بی مثل، بی همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی طمعی
تصویر بی طمعی
بی مزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی طعمی
تصویر بی طعمی
بی مزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حالی
تصویر بی حالی
به ستوهی اکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جمالی
تصویر بی جمالی
سرد بازاری بی شکوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی پولی
تصویر بی پولی
فقر تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عدیل
تصویر بی عدیل
((عَ))
بی مانند، بی نظیر
فرهنگ فارسی معین
بی خردی، جهالت، خلی، دیوانگی، کانایی، نادانی
متضاد: خردمندی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی دانشی، جهالت، جهل
متضاد: باسوادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی میلی
تصویر بی میلی
Disinclination, Reluctance, Unwillingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی معنی
تصویر بی معنی
Cockamamie, Absurdly, Meaningless, Nonsense, Nonsensical, Senseless, Senselessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی حالی
تصویر بی حالی
Lifelessness, Cheerlessness, Sluggishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی ثمری
تصویر بی ثمری
Futility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غیر عملی
تصویر غیر عملی
Inoperative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غیرعملی
تصویر غیرعملی
Impractical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غیرعملی
تصویر غیرعملی
непрактичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی حالی
تصویر بی حالی
Mutlosigkeit, Lebenslosigkeit, Trägheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی معنی
تصویر بی معنی
absurd, bedeutungslos, Unsinn, unsinnig, sinnlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی میلی
تصویر بی میلی
Abneigung, Widerwillen, widerwillig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی ثمری
تصویر بی ثمری
тщетность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غیر عملی
تصویر غیر عملی
неработающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی معنی
تصویر بی معنی
абсурдно , нелепый , бессмысленный , бессмыслица , бессмысленно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی میلی
تصویر بی میلی
нежелание , неохотно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی حالی
تصویر بی حالی
уныние , бессилие , вялость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی ثمری
تصویر بی ثمری
Vergeblichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی